عمرم را خود تباه کردم . . .
این همه نعمت . . . !!!!!!!!!!!!!
چه حاصل . . . ؟؟؟؟؟
من خود اشتباه کردم !
تو میدانی و من میدانم و او میداند
همه میدانند
همه چیز را
همه کس را
همهی عمر و نفس را
همه جان را
روح را
اما افسوس . . .
آگاهانه چنان زخمی بر روح پاک و لطیف انسانیت میزنند
و . . .
ما همه خوابیم
آن نازنین یار
در جسم ما دمید
دمید تا انسان باشیم
دمید تا با عشق باشیم
دمید تا لذت نفس کشیدن را بچشیم
در این عمر . . .
گویی نه میدانند و نه میدانی و نه میدانم
همه نمیدانند
تمام عمر را . . .
تمام نفس را . . .
همه عشق را همه زندگی را . . .
تمام آنچه که هستیم را
هستیمان را نیست کردیم
ما
از نیست به هستی رسیدیم
پس چرااااااااااااااا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
برد بالا تا عرش کبریایی
گر بخواهد
زند بر زمین و به ذلت کشاند
گر بخواهد
آن نازنین یار را همه محتاجیم
محتاج یاریش
نگاهش
آهنگ صدایش
پس چرا ............. ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
در خانه معبود را به روی خود بستیم
ما که عاشق نگاهش هستیم
معبودا تو خود میدانی که من ندانم
و اگر دانم هم گاه به خطا و اشتباه روم
تو خود من را ببخشای
به لطف و کرم و عزتت
یا ذالجلال و الاکرام
هر که هستم و هر چه هستم
فقط بندهی تو هستم
غیره تو را نپرستم
میخوانمت . . .
استجابت کن مرا