سیاسی - خبری و تحلیلی آرمان آزادی

انسانها آزاد است، ولی همیشه در زنجنیر

سیاسی - خبری و تحلیلی آرمان آزادی

انسانها آزاد است، ولی همیشه در زنجنیر

بگیرش که نگیردت

بله جناب آقای احمد ولی کرزی هم به محکمه جهت شکایت از واشنگتن پست می رود. 

احمد ولی کرزی رئیس شورای ولایتی قندهار و برادر حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان، گزارش روزنامه واشنگتن پست مبنی بر دست داشتن او در قاچاق مواد مخدر را بی اساس خوانده است.  

وی ادعا داشته از سمت برادرش سوء استفاده نمی کند  ولی...... 

((احمد ولی کرزی چاپ مطلب واشنگتن پست در مورد خود را، یک اقدام سیاسی می داند و به صورت ضمنی آن را واکنشی از سوی آمریکایی ها نسبت به سخنان تند رئیس جمهور کرزی نسبت به کشتار غیر نظامیان در شیندند عنوان کرده است: " وقتی رئیس جمهور کرزی در مورد کشتار غیر نظامیان شیندند، به سختی از آمریکایی ها انتقاد کرد، من منتظر چنین اقداماتی از سوی آمریکایی ها بودم."  ))

پس چی شد

وحدت ملی یا ...

وحدت ملی را نمیشود با نابودی زبان و فرهنگ اکثریت مطلق جامعه حفظ کرد.

اهریمن همیشه همه جا را تاریک میخواهد چون در تاریکی خوب به اهداف پلید خود میرسد. برای رسیدن به این هدف شوم خود دانش را هدف حمله خود قرار میدهد چون دانش روشنایی می آورد. قیبله پرستان برای تاریک شدن بیشتر کشور از یک طرف آموزشگاه هارا آتش میزنند و از طرف دیگر تلاش دارند جلو رشد و انکشاف زبان فارسی دری بگیرند. چون زبان فارسی دری زبان عام مردم افغانستان و زبان دانش و پژوهش است. پس بهترین راه برای خشکاندن درخت علم و دانش مبارزه با زبان فارسی دری است. برای اینکه پایه حکومت قبیلوی استوار شود نابودی زبان فارسی دری اولویت نخست است. حال این پرسش اینجا پیدا میشود مگر زبان فارسی دری در کشور رسمی نیست؟ اگر هست پس چرا اجازه داده نمی شود در پهلوی تابلوی پشتو و انگلیسی یک تابلوی فارسی نصب شود؟ این در صورتی است که اکثریت مطلق 95 % مردم شمال کشور فارسی زبان و ترکی زبان هستند. از آن گذشته 5 % پشتو زبان شمال کشور زبان فارسی دری را از زبان مادر خود هم بهتر میدانند . پس چه ضرورتی دارد که تابلوی سردر دانشگاه به پشتو باشد جزء اینکه عقده عقده مندان خالی شود.  وقتی از این نژاد پرستان پرسیده شود چرا چنین میکنید میگویند میخواهیم به این وسیله وحدت ملی حفظ کنیم. . آیا این وحدت ملی شما اینقدر شکننده است که با یک تابلو به زبان فارسی که زبان همه مردم افغانستان میشکند؟ این وحدت ملی در طول سی سال جنگ نشکست اما حالا با یک تابلو میشکند؟ اگر این وحدت ملی روزی توسط کسیفترینها بشکند مطمئن باشید آن کسیفترینها شما قبیله پرستان هستید. این کشور بارها وحدت ملی و استقلال آن توسط شما قبیله پرستان به فروش رسیده است شرم بر شما باد. مگر بابا کلان امان الله خان استقلال این کشور را به خاطر چند روز نوکری برای انگلیسی ها نفروخت؟ نادر خان وحشی با حمایت انگلیس با چه ضمانتی از هند تحت کنترول شان برخواست و حکومت را غصب کرد. مطمئن باش آن ضمانت همان نوکری حفظ دارای های نامشروع ارباب بزرگ انگلیس بود که نادر وعده حفظ آنرا داده بود. مگر نور محمد ترکی برای چند روز حکومت کردن استقلال این کشور را به روسها نفروخت؟ حکومت این زمامداران بی اختیار چهارده سال طول کشید. مگر حکمتیار صاحب طرح اتحاد دو کشور پاکستان و افغانستان قبول نکرده بود؟ مگر این حرکت گلبدین چیزی جز فروش وحدت ملی و استقلال کشور است؟ مگر طالبان در حکومت داری از خود اختیاری داشتند؟ میتوان نامی جز سربازان پاکستانی روی آنها گذاشت؟ که پاکستان افغانستان را توسط آنها به اشغال خود در آورده بود. پس همیشه تاریخ این شما بودید در هر رخت و لباسی وحدت ملی را شکستید و استقلال کشور را فقط برای چند روز نوکری فرختید. برای اینکه این آقایان خوب شیر فهم شوند یک مثال خدمت شان عرض میکنم امید که از خر شیطان پائین شوند .  " گویند ملا نصرالدین روزی خرگوشی زنده شکار کرد بود. برای نگهداری آن را در تبیله انداخته همان طوری که یوغ گاوها را جلوی دروازه میگذاشت تا گاوها بیرون نروند باز هم یوغ ها را بصورت ضربدری جلوی دروازه گذاشت تا خرگوش بیرون نروند. ملا فردا برگشت دید خرگوش گریخته است. به این اندیشه شد که خرگوش از کجا فرار کرده است. بعد از پژهش و برسی فراون به این نتیجه دست یافت ، خرگوش از سوراخ تعبیه شده در یوقها گریخته است نه از چهار طرف یوغها که به اندازه یک آدم جا دارد. این سوراخ ها که خرگوش از آنجا فرار کرده برای جقلکهای تعبیه شده که یک انگشت دست بزور داخل آن میشود." این آقایان فاشیست میخواهند به سبک ملا نصرالدین وحدت ملی را حفظ کنند. آفرین بر دانشجویان دانشگاه بلخ که با آگاهی به دفاع از حقوق انسانی و ملی خود به پا خواستند. چون از قدیم گفته اند حق گرفتنی است اگر دوستانی و برادرانی در این اندیشه هستند که فاشیستان بعد از آرامی اوضاع کشور حقوق شان را دو دستی تقدیم شان خواهند کرد سخت در اشتباه هستند. تا آن وقت آنها آنچنان میخ قبیله خود را محکم بر پیکر نالان این کشور میکوبند که دیگر هیچ کس را توان ناله هم نباشند چه رسد به اینکه طلب حق و حقوق کند. من از تمامی فرزندان دل سوز افغانستان می خواهم اگر واقعا در اندیشه آشتی و آبادی کشور هستید باید با چنین کردار های ناپاک به مبارزه برخیزند تا اینکه روزی افسوس نخورید. همین حالا هم دیر است چون اگر صد سال پیش یا پینجاه سال پیش از فرهنگ، زبان ، تاریخ و هویت دفاع میشد امروز ما به چنین مصیبتی دچار نبودیم. از غفلت در این امور بسیار خسارت دادیم این خسارات به هیچ وجه قابل جبران نیستند. پس برای جلوگیری از خسارات بیشتر از خواب غفلت بیدار شوید تا در روز رستاخیر پیش خدا شرمنده نباشید.

و اما در جنوب کشور با رخت و لباسی دیگر به جنگ دانش میروند. علناً در روز روشن در زیر نقاب اسلام با بلدیرز و تراکتور مکاتب را خراب میکنند در حالی که کرزی صاحب هم تماشاچی هستند. چنین حملاتی در افغانستان، معمولاً توسط گروه ستیزه جوی طالبان انجام می شود که در مناطق جنوبی و شرق این کشور، فعالیت زیادی دارد. مقامات ریاست معارف هلمند می گویند این افراد برای تخریب ساختمان مکتب ها در بعضی موارد از بلدوزر و تراکتور کار گرفته اند.

هموطنان عزیز تنها نامی که میتوان روی این کردار های دور از عقل و منطق گذاشت همان "نابود کننده وحدت ملی" است نه ضامن وحدت ملی. زیرا سابقه ندارد هیچ کشوری با چنین کردار وحشیانه و قرون وسطایی بخواهد وحدت ملی خود را حفظ کرده باشد.

جنگ سالاران و مجاهدین

مجاهدین در اوایل تجاوز اتحاد جماهیر شوروی با پاهای برهنه راه سنگر رهایی کشور را گرفتند. به خاطر حفظ عزت و ناموس شان اسحله بر دوش گرفتند و صادقانه برای استقلال کشور رزمیدند. مال، خانواده و دارایی شان را برای آزادی کشور فدا  کردند و تا آخرین قطره های خون شان در راه استقلال افغانستان رزمیدند، معیوب شدند، زخمی شدند و نهال آزادی را با خون شان سیراب کردند. مجاهدین زیر شکنجه رفتند، یک و نیم ملیون شهید دادند، پاسبان عزت زنان و دختران کشور بودند فرزندان شان یتیم شدند و بیوه های شان در درد و رنج زیستند و ساختند.

ولی جنگ سالاران (مجاهدین نما) از آتش جهاد مجاهدین سوء استفاده نموده و به چور و چپال، آدم کشی، ویرانی پرداختند. سلاح می فروختند و با پول آن سرمایه می اندوختند ،  در قطار پیجارو ها کیف می کردند و فرزندان شان در پوهنتون های خارجه مشغول آموزش بودند. جنگ سالاران خود می گویند که عصایی نداشتتند،  اما امروز صاحب آرگاه و بارگاه هستند. جنگ سالاران در اوایل جهاد خری نداشتند و در کلبه های گیلی زندگی می کردند،  اما امروز  قطار لندکروزرها زرهی و غیر زرهی کوچه های شان  را پر کرده است و بلند منزل ها آباد می کنند و....  جنگ سالاران با ریختن به پایتخت کشور عزت و شرف مردم را پایمال کردند. بر دوشیزه ها و جوانان تجاوز کردند، پستان بریدند و با مردم به قول شان رقص مرگ انجام میدادند. جنگ سالاران دوشیزه ها را مجبور کردند که به خاطر حفظ عزت شان از مکروریان های کابل خود را بر زمین پرتاب کنند. جنگ سالاران بر مساجد، کتاب ها شلیک کردند و جشن مسجد و کتاب سوزی بر پا کردند.

جنگ سالاران بر دموکراسی باور ندارند، مخالف حقوق بشر هستند، آزادی بیان را معادل کفر گویی می شمارند و زنان را بازیچه و دیکوریشن خانه های شان می پندارند. جنگ سالاران بر حصول قدرت از راه دموکراسی باور ندارند و فقط بر میله ی تفنگ شان اتکا می کنند.

آزادی ...

یک نظریه تعهدات که بر افراد تمرکز می کند به این معنی نیست که چیزی مانند جامعه وجود ندارد یا ما نمی توانیم به طور معنی دار از گروهها صحبت کنیم. این واقعیت که درختها وجود دارند این را نمی رساند که نتوانیم از جنگل حرف بزنیم. جامعه صرفا جمع شدن افراد نیست ونه چیزی بزرگتر و بهتر که جدا از آنها باشد. درست به همان نحو که یک ساختمان انبوهی آجر نیست، بلکه آجرها و ارتباط میان آنهاست، جامعه یک شخص نیست که حقوق خاص خود را داشته باشد، بلکه تعداد زیادی از افراد و روابط پیچیده میان آنهاست.

موضع آزادی گرایان در آزادی فردی که توسط منتقدان گروه گرا تحریف شده ساده و معقول است. روشن است که افراد متفاوت چیزهای متفاوتی برای زندگی نیکو، سلامت و با فضیلت احتیاج دارند. مردم با وجود طبیعت مشترکشان، از حیث مادی و عددی منفرد هستند و ما نیازهایی داریم که فرق می کند.پس خیر عمومی ما تا کجا گسترده می شود؟

بیایید از حقایق با خبر شویم

 جناب عبدالرب رسول سیاف به جایگاه فراخوانده شد تا درموردی مدح مسعود سخنرانی نماید. 

Sayyaf: RAWA called us dog!جناب استاد که معادل فارسی نامش " خدابنده قاصد شمشیر زن" میباشد با یک هیبت تمام پشت تریبون تشریف آورد، استاد مثل همیشه یک طور یا شاید همان یک دست لباس را میپوشد و تیپش همواره یکسان است، لنگی توسی رنگ که از وسط قسمت بالا کلاه زرد رنگ شیشه دار به شکل گنبد نمایان است. محاسن فرا استاندارد به طول تقریبا 40 سانتی متری،بوررنگ که با گذشت زمان طولانی تبدیل به این رنگ شده، و قسمت پایانی ریش حالت امواج را به خود گرفته به مشکل میشود یخن گلدوزی شده و بچه گانه آقای استاد را از اطراف یا لابلای ریش دید، اما با حرکت سر آقای استاد به سمت چپ و راست گوشه و کنار یخن گلدوزی شده ای آقای استاد ظاهر میشود.

به سخنانش آغاز کرد، پس از آن یک دوبیتی را که شاید خودش ساخته بود در مدح مسعود سرود، سیاف به تمجید از اندیشه های مسعود مبنی بر استقلال افغانستان و وحدت ملی پرداخت و افزود مسعود تنها افتخار این کشور و این ملت بود و ادعا کرد که تمام ملت از مسعود همیشه به عنوان یک فرد خیر خواه و میهن پرست یاد میکند وتمام ملت از فقدان مسعود محزون است. استاد همچنین به یکی از خصوصیات شخصیتی مسعود اشاره کرد و گفت هیچگاهی از مسعود نشنیده ام که فتح فلان تپه را یا فایق آمدن بر دشمن را تنها به خود ربط بدهد، او همیشه میگفت که خدا فتح کرد و شهامت بچه ها بود. بعد به یادآوریی خاطره های دوران جهاد و کشتار مردم پرداخت مجاهدین را قهرمانان ملت خطاب کرد و ملت افغانستان را تا ابد مدیون جان فدایی ها و جسارت های مجاهدین دانست. او افزود اگر مجاهدین و شهامت شان نبود امروز ما این افتخار آزادی را نداشتیم،(افتخار؟؟؟) و بیرق اسلام در سرزمین افغانستان به احتزاز نبود. و این کشور مهد پرورش تروریست نبود بن لادن کجا میزیست سیاف در ضمن سخنانش اضافه کرد یکی از بزرگترین دستآورد جهاد بر علیه مستکبرین پیدایش یک نظام اسلامی بوده و تمام کشتارها و خرابیها را برحق و کار خود خداوند دانست. اوبرای تصدیق این ادعایش عبارتی عربی از قرآن خواند که خدا خطاب به محمد کرده و گفته هرگز نگران این کشته نباش زیرا اینها راشما نکشته اید الله کشته است. (پس به نظر سیاف کشتار بعضی مناطق مانند افشار سیلو و ... هم کشته های الله می باشد). سپس سیاف وضعیت سیاسی کنونی را به بررسی گرفت و گفت که او معتقد است اگر از قوت و مهارت جنگی مجاهدین برای مبارزه با ستیزه جویان طالب استفاده نگردد هیچ زمانی بر آنها فایق نخواهیم آمد. او گفت به اصطلاح عامیانه این جمله را تکرار میکنم که به غیر ازمجاهدین پدر کس هم نمیتانه ای مشکلات ها ره حل کنه. آقای سیاف در مورد تاریخ افغانستان و افتخارات تاریخی افغانستان نیز چنین گفت، مجسمه های بامیان گرچند ریشه ای تاریخی دارند اما زیاد اهمیت ندارند چون این مجسمه ها تاریخ بت پرستی مردم را آشکار میسازد بدین معنا که زمانی مردم بت پرستش میکردند.

آقای استاد اولا حرف از افتخار آفرینی میزند و به دفاع از مجاهدین برمیخیزد، و مردم را مدیون شهامتهای مجاهدین میداند، من نمی دانم که آقای سیاف چه چیزی را افتخار میداند که توسط مجاهدین آفریده شده است ؟ ویرانی ؟ بیسوادی؟ بی ثباتی؟ فقر ؟ کشتار؟ و کتاب های مختلفی است که من برای استاد توصیه میکنم که بخوانند تا بدانند قبل از هجوم اعراب بر افغانستان، این سرزمین مهد تمدن شرق بوده ومردمان این سرزمین یکتاپرست بودند. زمانیکه فرهنگ مجسمه پرستی و گوساله پرستی همچنان بر سرزمینهای اعراب سایه افگنده بود اعراب در عمق جهالت به سرمیبردند، دخترانشان را زنده بگور میکردند و هیچ خبری از یکتا پرستی وجود نداشت مردمان سرزمین ما خداپرست بودند و کشورما به نام مهد تمدن شرق شهرت داشت، که شگرد به کاررفته در ساختار مجسمه های بودا نشانه ای از پیشرفته گی و تمدن مردمان این مرزوبوم است. مردمان متمدن و مترقی چندین قرن پیش مجسمه ها را ساختند اما طالبان آنان را بعد از قرن ها فروریخت. این خود نشان میدهد که مردم مرکزی به درازای تاریخ همواره در فکر افتخار آفرینی و آبادی بوده اند اما طالبان همواره به فکر تخریب.

خوانندهء عزیز! هم اکنون قضاوت عادلانه و روشن اندیشانه را بر دوش شما میگذارم تا به عنوان یک شهروندی که سرنوشت شما بدست چنین دولت سالارانی بی خرد است ببینید که این افراد از بافت های کرزی و سیاف و وردک خواسته های تاریک اندیشی خود رقم زده، حس بدبینی و نفاق و کدورت را چنان در بین اقوام و مذاهب به عمقش رسانیده اند که هیچ افغانستانی به تعلق خود در این کشور افتخار ندارد.

جنگ سالاران و قبیله سالارانی که توانایی تخریب و آدم کشی را به بخوبی دارند اما برای آبادی و بازسازی احساس ضعف میکنند و از خداوند می خواهند که افغانستان را برای ایشان بازسازی کنند. فکر میکنم که خداوند هم دیگر هیچ کمکی را به این مردم نخواهد کرد چون میداند که این مردم خودستیز هستند، گیرم که خدا رحم کند و این وطن را یکشبه با زور ملائکه های متخصص و آرکیتکت خود بازسازی کرد مکاتب و زیرساخت ها را ساخت، اما طالبان و طالبانیها، فردای آنروز قبل از طلوع آفتاب این آبادی ها را ویران خواهند کرد.